اشاره‌: حقوق بشر از جمله‌ مفاهیمی است که‌ در دنیای جدید مطرح شده‌ است و بر مبانی اندیشه‌ی مدرن(سکولاریسم، عقلانیت، انسان‌گرایی، پلورالیسم و ...) استوار است، در چند سال گذشته‌ بارها و بارها در رسانه‌های ارتباط‌جمعی به‌ ویژه‌ روزنامه‌ها به‌ وسیله‌ی اندیشمندان مسلمان‌ مورد مناقشه قرارگرفته‌ است. لذا درج نوشته‌ی زیر در سایت، به‌ منزله‌ی تأیید مفاد مقاله‌ نیست؛ بلکه‌ صرفاً جهت اطلاع‌رسانی و تضارب آرای ارباب معرفت است.




سرویس اندیشه‌ی پایگاه‌ اطلاع‌رسانی اصلاح

نسبت حقوق بشر و حقوق الهی از دیدگاه مجتهد شبستری

«حقوق بشر برای تنظیم روابط بین انسان‌ها تدوین شده و در تعارض با حقوق خدا قرار ندارد.» دکتر محمد مجتهد شبستری میهمان و سخنران این ماه منزل عبدالله نوری با برگزیدن «عنوان حقوق بشر و حقوق خدا» در سخنرانی یک ساعته خود کوشید با طرح مغالطه‌ی افرادی که حقوق بشر را در تعارض با حقوق خدا می‌دانند، نشان دهد اعلامیه‌ی حقوق بشر یک فرآورده و قرارداد انسانی است که برای تعیین روابط انسان‌ها با یکدیگر تدوین شده و با حقوق خدا که رابطه‌ی انسان را با خدا معین می‌کند، تفاوت دارد ولی تعارض ندارد. وی گفت؛ «افراد و نهادهایی اعلامیه‌ی 30 ماده‌یی حقوق بشر را چون مساله‌یی ساخته و پرداخته انسان است، رد می‌کنند و می‌گویند اساس صلاحیت برای تعیین حقوق انسان‌ها با یکدیگر مربوط به خداوند است و اوست که باید اینها را تعیین کند. آنها می‌گویند چون حتی حکومت از آن خداوند است پس او باید حقوق بشر را معین کنند.»
دکتر مجتهد شبستری با بیان اینکه اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر سه هدف اصلی را دنبال می‌کند و آن سه هدف آزادی فکر و عقیده و بیان فکر و عقیده، مساوات همه‌ی انسان‌ها در حقوق و تکالیف و مشارکت همه انسان‌ها در ساختن زندگی اجتماعی است، تصریح کرد؛« از نظر اعلامیه‌ی حقوق بشر این اصول در عصر حاضر مبنای حکومت کردن انسان‌ها اعلام شده است، چون این انسان‌ها هستند که در روی زمین حکومت می‌کنند، پس حق دارند برای این حکومت کردن اصولی را به رسمیت بشناسند و بر آن توافق کنند و برای بشر حقوقی قائل شوند و خود را مقید به عدم تخلف از آن کنند. انسان حق دارد مبانی و اصول آن را بر اساس درک و تفسیر خود از عدالت تنظیم کند و اعلامیه‌ی حقوق بشر همین است.» وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان تاریخچه‌ی تدوین اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر گفت؛ «اعلامیه‌ی حقوق بشر نتیجه اندیشیدن یک عده فیلسوف سیاست و حقوق و سیاستمدار است و فلسفه‌های معینی بر محتوای تدوین اعلامیه‌ی حقوق بشر اثر گذاشته‌اند اما تدوین حقوق 30 ماده‌یی یک ضرورت تاریخی برای تنظیم زندگی انسان‌ها بر مبنای عدالت بوده است.»
استادمحمد مجتهدشبستری با بیان اینکه ضرورتی که تدوین اعلامیه‌ی 30 ماده‌یی حقوق بشر را ایجاب کرده، حق تاریخی آزادی است، گفت؛ «با نگاهی به نوع زندگی ستم آمیخته انسان در پهنه‌ی کره‌ی زمین در طول تاریخ و حق هایی که از همه ضایع شده اعلامیه‌ی حقوق بشر به عنوان یک ضرورت تاریخی خودش را به عقلای بشر نشان داده است؛ عقلایی که در قرن بیستم پس از گذراندن جنگ‌های خونین و تحولات نافی کرامت انسان که در داخل کشورها اتفاق افتاد به این نتیجه رسیدند که باید برای کنترل این همه ستم و این همه تضییع حقوق، فکری کرد و عدالت را در واقعیت‌های مشخصی چون زندگی خانواده و سیاست و دین‌داری به منظور شکوفا ساختن موجودیت انسانی تضمین کرد.» نگارنده‌ی کتاب" ایمان و آزادی" گفت؛« نیاز به حقوق بشر شبیه نیاز به آزادی است. این یک نیاز است و انسان می‌خواهد نیازش را رفع کند، به دنبال عطش فلسفی نیست. حقوق بشر مجموعه‌یی اخطار اخلاقی نیست، مطالبه‌ی مجموعه‌یی از حقوق است.» دکتر شبستری تاکید کرد؛« نیروی اختصاصی و اثرگذار حقوق بشر در این است که این حقوق به دنبال این است که برای موجودیت انسان با حفظ همه‌ی ابعاد کرامت و آزادی او یک تضمین حقوقی تامین کند و برای آن یک چارچوب اجتماعی به رسمیت شناخته شده، پدید آورد. به همین جهت اخلاق حقوق بشر همان اخلاق مهرورزی و یا کمک کردن به انسان‌های دیگر نیست. این اخلاق با عدالت پیوند خورده و درصدد تعریف عدالت است. به همین جهت تنها تحلیل مفهومی دموکراسی در عصر حاضر است که می‌تواند تفسیر اختصاصی حقوق بشری را به دست دهد. تنها با دموکراسی است که حقوق بشر به عنوان حقوق آزادی مضمون و محتوای اختصاصی خود را در عصر حاضر پیدا می‌کند. مقصود از حقوق بشر این است که هر انسانی در صحنه اجتماعی و سیاسی در چارچوب حقوقی با هر انسان دیگری آزادی مساوی داشته باشد، همه این حق را داشته باشند که در پناه و سایه‌ی حقوق، زندگی کنند. وقتی ما از حقوق بشر صحبت می‌کنیم می‌گویند بگویید انسان را چگونه تعریف می‌کنید تا بگوییم حقوق انسان چیست. اگر انسان را از نظر اسلام تعریف می‌کنید یک گونه حقوق دارد، اگر انسان را از نظر فلسفه‌ی غرب تعریف می‌کنید یک گونه دیگر حقوق دارد، این مغالطه است و اصلاً مسأله این نیست. مسأله این است که مسلمان و غیرمسلمان برای زندگی کردن با هم در جامعه برای اینکه به حریم یکدیگر تجاوز نکنند و برای اینکه در برابر زورگویی دولت‌ها یک سپر حفاظتی داشته باشند، باید بدانند چه حقوقی را باید به رسمیت بشناسند.» نویسنده‌ی کتاب" هرمنوتیک، کتاب و سنت" سپس به سخنان رنه کاسن یکی از تدوین کنندگان اعلامیه‌ی حقوق بشر اشاره کرد و گفت؛«رنه کاسن یک حقوقدان برجسته و یک مسیحی معتقد بود، در همان جلساتی که می‌خواستند مواد اعلامیه‌ی حقوق بشر را تصویب کنند، یکی از بحث‌ها این بود که عده‌یی می گفتند دین ما چیز دیگری می‌گوید. در پاسخ آنها رنه کاسن می‌گوید حقوق بشر در ارتباط انسان با انسان معنا و مفهوم دارد. و نه در ارتباط انسان با خداوند. حقوق بشر می‌خواهد رابطه‌ی انسان‌ها را با هم تنظیم کند، نه رابطه انسان‌ها با خداوند را البته رابطه انسان با خدا را دین تنظیم می‌کند ولی رابطه و حقوق انسان‌ها در باب حکومت مسأله دیگری است که خودشان تنظیم می‌کنند.» مجتهد شبستری با طرح این سوال که اگر حقوق بشر مکانیسمی برای فراهم کردن چارچوب زندگی اجتماعی و سیاسی کم ظلم‌تر است پس چرا باید با آن مخالفت کرد، افزود؛ «من مسلمان بر اساس این فکر که انسان کرامت دارد توافقنامه‌ی حقوق بشر را می‌پذیرم، مسیحیان به گونه‌یی دیگر با این اعلامیه کنار می‌آیند.» مجتهد شبستری با نقل قولی از پاپ در سال 1916 گفت؛«مثلاً پاپ می‌گفت انسان در برابر خداوند یک شخص تلقی می‌شود و این یعنی خدا برای او حریم قائل است و اگر ما بخواهیم این حریم را در عصر کنونی فرموله‌بندی کنیم، می‌شود حقوق بشر.»
نویسنده‌ی کتاب" نقدی بر قرائت رسمی از دین" گفت؛«حقوق بشر یک امر افقی است یعنی انسان‌ها که همه هم‌سطح هم هستند، باید روابط‌شان با این حقوق تعیین شود و این با یک رابطه‌ی عمودی که ارتباط انسان با خداوند است فرق دارد. این مطلب به معنای اینکه جامعه را از ارزش‌های دینی پاک کنیم نیست. مسأله‌ی این است که قدرت متمرکز فساد می‌آورد و باید برای آن فکری کرد، قدرت مسئله‌یی انسانی است و از آسمان به زمین نیفتاده است، قدرت سیاسی در بطن و متن زندگی اجتماعی انسان تولید می‌شود و باید به عنوان یک مسأله‌ی انسانی به آن نظر کنیم و برای حفاظت انسان‌ها در برابر فساد قدرت چاره‌یی بیندیشیم و این مضمون اعلامیه‌ی حقوق بشر است. وقتی روشن می‌شود که انسان‌ها حق دارند برای خود حقوق بشر قائل شوند و این تعیین حد مرزها در برابر انسان‌ها است نه در برابر خدا، حقوق الوهیت خدا بر هر فرد انسان در جای خود محفوظ می‌ماند، اما دیگر حق حکومت کردن خدا جزء آن حقوق نیست چون معنای قابل تصور ندارد. پس از این مرحله نوبت به چگونگی قرائت ما از کتاب و سنت و شریعت می‌رسد. این قرائت بر اساس الزام‌های اخلاقی باید به گونه‌یی انجام شود که مستلزم نسبت دادن احکام ضداخلاقی به خداوند نشود و از طریق این قرائت، تعارض ناچیز پاره‌یی از موارد اعلامیه‌ی حقوق بشر با شریعت هم برطرف می‌شود.» استاد سابق دانشگاه‌ تهران در پایان سخنان خود به مسائل روز اشاره کرد و گفت؛ « بسیار مایه‌ی عبرت و توجه است که در همین هفته‌ها شاهد این هستیم که از هر طرف صدا بلند شد که حکم سنگسار را متوقف کنید و این خشونت را به نام اسلام اجرا نکنید. ریاست قوه‌ی قضائیه که خود یک فقیه طراز اول است با جدیت این موضوع را دنبال می‌کند. معلوم می‌شود می‌توان قرائت را عوض کرد و آنچه را که قرن‌ها مسلمیت کامل از شریعت به حساب آمده روزی کنار گذاشت. فقیهان دیگری از تساوی دیه‌ی مرد و زن و مسلمان و کافر حرف می‌زنند. سایر موارد هم همین طور است، همه‌ی موارد تعارض قابل حل است، اگر ملاحظات سیاسی بگذارد. مشکل اصلی ما در استفاده‌ی ابزاری از شریعت است نه در امکان علمی عرضه یک قرائت جدید از کتاب و سنت.»